سفارش تبلیغ
صبا ویژن



... - هفت آسمان

   

...

حرف‌های ما هنوز ناتمام ....
تا نگاه می‌کنی :
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود
آی .....
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
         چقدر زود
                     دیر می‌شود!


نویسنده » ... » ساعت 9:18 عصر روز دوشنبه 88 دی 21
.

...

مرا عهدیست باجانان که تاجان در بدن دارم

هوا داران کویش را  چو جان خویشتن  دارم

سزد کز خاتم لعلش   زنم لاف سلیمانی

چو اسم اعظمم باشد چه باک از اهرمن دارم

الا ای پیر فرزانه  مکن عیبم  ز  میخانه

که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم

خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه

که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم

...



نویسنده » ... » ساعت 12:3 عصر روز سه شنبه 88 دی 1
.

شیوه صحیح مطالعه، چهار مزیت عمده زیر را به دنبال دارد:


1- زمان مطالعه را کاهش می‌دهد.ادامه مطلب...


نویسنده » ... » ساعت 5:0 عصر روز پنج شنبه 88 آبان 21

ناگهان دیدم سرم آتش گرفت

سوختم ، خاکسترم آتش گرفت

چشم وا کردم ، سکوتم آب شد

چشم بستم ، بسترم آتش گرفت

در زدم ، کس این قفس را وا نکرد

پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت
 

از سرم خواب زمستانی پرید

آب در چشم ترم آتش گرفت
 

حرفی از نام تو آمد بر زبان

دستهایم ، دفترم آتش گرفت



نویسنده » ... » ساعت 10:9 عصر روز چهارشنبه 88 آبان 6
.

...

خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر

این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر

آسمان بی هدف، بادهای بی طرف

ابرهای سربه راه، بیدهای سربه زیر

ای نظاره شگفت ای نگاه ناگهان

ای هماره در نظر ای هنوز بی نظیر

آیه آیه ات صریح سوره سوره ات فصیح

مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان مثل گریه بی امان

مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب، در دیار خویشتن

با تو آشنا شدم با تو در همین مسیر

از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی

دیدمت ولی چه دور دیدمت ولی چه دیر

این تویی در آن طرف پشت میله ها رها

این منم در این طرف پشت میله ها اسیر

دست خسته مرا مثل کودکی بگیر

با خودت مرا ببر، خسته ام از این کویر



نویسنده » ... » ساعت 11:48 صبح روز سه شنبه 88 تیر 16
...

...

نامه ای برای تو

این ترانه بوی نان نمی دهد
بوی حرف دیگران نمی دهد
سفره ی دلم دوباره باز شد
سفره ای که بوی نان نمی دهد
نامه ای که ساده وصمیمی است
بوی شعر و داستان نمی دهد :
... با سلام و آرزوی طول عمر
که زمانه این زمان نمی دهد
کاش این زمانه زیر و رو شود
روی خوش به ما نشان نمی دهد
یک وجب زمین برای باغچه
یک دریچه آسمان نمی دهد
وسعتی به قدر جای ما دو تن
گر زمین دهد ، زمان نمی دهد
فرصتی برای دوست داشتن
نوبتی به عاشقان نمی دهد
هیچ کس برایت از صمیم دل
دست دوستی تکان نمی دهد
هیچ کس به غیر ناسزا تو را
هدیه ای به رایگان نمی دهد
کس ز فرط  های و هوی گرگ و میش
دل به هی هی شبان نمی دهد
جز دلت که قطره ای است بی کران
کس نشان ز بیکران نمی دهد
عشق نام بی نشانه است و کس
نام دیگری بدان نمی دهد
جز تو هیچ میزبان مهربان
نان و گل به میهمان نمی دهد
نا امیدم از زمین و از زمان
پاسخم نه این ، نه آن ... نمی دهد
پاره های این دل شکسته را
گریه هم دوباره جان نمی دهد
خواستم که با تو درد دل کنم
گریه ام ولی امان نمی دهد ...
  



نویسنده » ... » ساعت 12:0 صبح روز دوشنبه 88 خرداد 25
.

  



نویسنده » ... » ساعت 12:0 صبح روز یکشنبه 87 اردیبهشت 8
.

<      1   2