دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندرین کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار بر آرم آهی
کاتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
می کنم جهد که خود را مگر آنجا فکنم
بگشا بندقبا ای مه خورشید کلاه
تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم ...
نویسنده » ... » ساعت 12:0 صبح روز یکشنبه 90 اردیبهشت 25